ESC را فشار دهید تا بسته شود

انسان و طراحی٬ یک رابطه ی کاری یا احساسی؟

با بررسی تاریخچه طولانی زیست انسان، با این نکته مواجه می شویم که تمام تصمیمات و فعالیت‌های انسان همواره در پی رفع نیازهای خود برای بقا بوده است. چه در دوران عصر یخبندان و زیست در غارها برای امنیت جانی و چه در دوران کنونی و استفاده از آنتی ویروس‌ها برای حفظ اطلاعات شخصی. با مقایسه‌ی هر دوره از این تاریخچه، شاید شما نیز مانند هر فرد دیگری با این سوال مواجه شوید که آیا نیازهای انسان در هر دوره دچار تغییر می‌شود یا این نیازها ثابت است و ما (انسان ها) تغییر می‌کنیم؟

در تمام مراحل زندگی انسان (انتخاب‌گر)، تصمیمات خود را با محور قرار دادن نیازهایش گرفته است. این مسئله از شش میلیون سال پیش (حضور اولین نیای انسان) تا به امروز بر همین اصول بوده است و شکل گیری دوره‌ها و عرصه‌های جدید صرفا شکل انتخاب را تغییر داد نه محوریت (نیازهای انسان) آن را.

با روی کار آمدن افرادی مثل نیچه، فروید و گشتالت در دوره‌های مدرن، مسله‌ی تحلیلی- روانشناختی انسان حتی برای عموم مردم نیز دارای اهمیت بیشتری شد. در ادامه این مسیر آبراهام مازلو برای یافتن جواب دقیق‌تری در این حوزه به بیان نظریه‌ی خود یعنی “نظریه‌ی انگیزه انسان” در مقاله‌ی خود در سال ۱۹۴۳ پرداخت. نظریه‌ای که امروزه به نام “هرم مازلو” (Maslow’s Hierarchy) از آن یاد می‌شود.

“هرم مازلو” (Maslow’s Hierarchy)

در این هرم، نیازهای اساسی انسان در ۵ دسته‌ی کلی دسته‌بندی شده است:

۱. فیزیولوژیکی:
نیازهای فیزیولوژیک، برای همه‌ی ارگانیسم‌ها وجود دارند. نیازهایی که به حفظ وضعیت بیولوژیک ارگانیسم و بقاء آن کمک می‌کنند. مثل: غذا، آشامیدنی‌ها، خواب، اکسیژن، سرپناه و رابطه‌ جنسی که در این گروه قرار می‌گیرند.

۲. نیاز به امنیت:
این نیاز بیانگر آن است که فرد به آرامش نیاز دارد و شامل ثبات، استقلال، داشتن ایمنی، رهایی از ترس و اضطراب، رهایی از درهم‌بودن و داشتن نظم، دستورالعمل و قانون می‌شود.

۳.نیازهای سطح اجتماعی:
نیازهای اجتماعی در هرم مازلو شامل مواردی چون عشق، مقبولیت و تعلق خاطر است. در این سطح، احساس نیاز به روابط عاطفی، هدایت‌کننده‌ای برای رفتار انسان است. برخی از مواردی که این نیاز را برآورده می‌کند عبارتند از:

دوستی
دلبستگی‌های عاشقانه
خانواده
گروه‌های اجتماعی
گروه‌های جامعه
سازمان‌های مذهبی

۴. احترام

۵.خودشکوفایی:
افراد خودشکوفا به هیچ‌وجه به واسطه کمبود و محرومیت برانگیخته نمی‌شوند زیرا به مرحله‌ای رسیده‌اند که تمام نیازهایشان در چهار مرحله‌ی قبلی برطرف شده است. در این مرحله انسان دست به پیشرفت و ترقی می‌زند. مرحله‌ای که انسان توانایی‌هایش را آزمایش می‌کند و افق دیدش را وسعت می‌بخشد.

بر اساس این هرم، نیازهای پایین هرم، اساسی‌ترین گروه نیازهای انسانی هستند. برای رفع نیازها در دسته‌ی دوم، نیازهای گروه اول باید تحقق پیدا کند (نیازهای دسته‌ی اول بر نیازهای دسته ی دوم مقدم‌تر است). برای مثال، از فردی که غذا نخورده است نمی توان انتظار داشت که روی کارهای خلاقانه کار کند. تکامل، آنها را مجبور خواهد کرد که ابتدا نیازهای بقای خود را برآورده کنند.

حال با این سوال بزرگ مواجه می شویم که “طراحی در کجای این دسته بندی‌ها قرار دارد؟”

آیا می توان طراحی را در این دسته بندی‌ها قرار داد و یا ماهیت جداگانه دارد؟

طراحی در زندگی بشر در چه جایگاهی است و اصلا رابطه‌ی ما انسان ها با آن به چه شکلی است؟ رابطه‌ی کاری یا احساسی؟

بیاید در ابتدا به خود طراحی بپردازیم. اینکه طراحی اصلا چیست و چه تعریفی می‌توان برای آن به کار برد.

طراحی چیست؟

طراحی در کوتاه‌ترین تعریف خود به معنای ایجاد چیزی به عنوان راهی برای حل مشکلات است. طراحی در اطراف شما وجود دارد، از لیوان قهوه‌ای که صبح می‌نوشید تا تختی که شب می‌خوابید. آمیزه‌ای از هنر و علم که در آن خلاقیت و علم در کنار هم قرار می‌گیرند تا طرحی زیبا به ارمغان بیاورند.

جاناتان ایو (مدیر طراحی شرکت اپل) می‌گوید ما همیشه برای پیدا کردن یک تعریف مناسب برای دیزاین با مشکل مواجه هستیم. اما این بیشتر درباره‌ی طراحی و نمونه‌ی اولیه و ساختن صادق است.

جاناتان ایو (مدیر طراحی شرکت اپل)

حال بیایید درمورد رابطه‌ی نیازهای انسان و طراحی صحبت کنیم.

تمام جوامع انسانی در آغاز شکل‌گیری خود تا به امروز با به کارگیری طراحی ( چه برای خلق یک ابزار یا چه برای آغاز یک اندیشه) باعث خلق دوره‌ها و عصرهای مهم تاریخی شده‌اند. احساس نیاز و در مرحله‌ی بعدی رفع آن، همیشه از دغدغه‌های طراحان در طول تاریخ بوده است. معمولا از فرآیند طراحی برای پاسخ دادن به یکی از این موارد بهره می بریم:

 ارتباط برقرار کردن

طراحی یک راه برقراری ارتباط است. هر بار که یک طراح چیزی خلق می کند، سعی می‌کند چیزی را به دنیا منتقل کند. در واقع، طراحی ارتباط را آسان‌تر می‌کند، زیرا می‌تواند پیامی را به روشی ساده‌تر برای مردم ارسال کند. در حالی که علم می‌تواند حقایق و آمار را به ما بدهد، طراحی می‌تواند برای ترجمه آنچه که درک آن برای دیگران سخت است استفاده شود.

می‌تواند عقاید را تغییر دهد

طراحی می تواند شما را به تفکر متفاوت وادار کند. به عنوان مثال فیلم‌سازی را در نظر بگیریم. این یک شکل هنری بسیار قدرتمند است.

بر احساس ما تأثیر می گذارد

مردم با آمار همدلی ندارند. با این حال، خلاقان این قدرت را دارند که به مردم احساس خاصی را القا کنند. برای هر فردی، طراحی معنای متفاوتی دارد. بسته به اینکه هر چیزی شبیه چه چیزدیگری به نظر می‌رسد، احساس متفاوتی در شما ایجاد می کند. ما از دیدن محصولات و ساختمان‌های زیبا لذت می‌بریم. این دلیلی است که بسیاری از مردم این همه پول خرج می‌کنند. زیرا آنها می‌خواهند چیزهایی را به دست بیاورند که با آن‌‌ها خوب به نظر می‌رسند زیرا باعث می‌شود احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند.

می تواند زندگی ما را بهتر و آسان‌تر کند.

انسان‌ها این جامعه را که ما در آن زندگی می‌کنیم از ابتدا طراحی کردند. تنها دلیلی که ما امروز در اینجا هستیم این است که افراد خلاق به اندازه کافی جسارت داشتند تا ایده‌های احمقانه را به جهان معرفی کنند. طراحی همه‌جا هست این چیزی است که هر محصولی را که در زندگی روزمره خود استفاده می‌کنید و ساختمان‌ها را به وجود آورده است.

می تواند به طرق مختلف زندگی ما را بهتر کند. اول از همه، محصولاتی که به خوبی طراحی شده‌اند می‌توانند باعث صرفه‌جویی در زمان و تمرکز بر فعالیت‌های مهم‌تر شوند. علاوه بر این، معماری و طراحی داخلی خوب زندگی در خانه‌های ما را لذت‌بخش‌تر می‌کند و در نهایت، به ما اجازه می‌دهد کارهایی را انجام دهیم که در غیر این صورت تکمیل آنها غیرممکن است. بدون شک، طراحی، جهان را برای همیشه تغییر داده است.

علاوه بر این، طراحی می تواند درک زندگی را آسان‌تر کند. به خصوص به این دلیل که ما در معرض اطلاعات بسیار زیادی از تبلیغات، رسانه‌های اجتماعی، و به عنوان مثال اخبار هستیم. ما اغلب در زندگی پرمشغله خود برای مطالعه کتابچه‌ها و مقالات طولانی وقت نداریم. خوب، با طراحی خوب، دیگر مجبور نخواهیم بود.

می‌تواند جهان را نجات دهد

دلیل نهایی اهمیت طراحی این است که می‌تواند جهان را نجات دهد. در کنار ذهن درخشان سایر حرفه‌ها، می‌توانیم جامعه‌ای پایدارتر را دوباره طراحی کنیم.

بدون شک، ما می‌توانیم از آن برای حل تمام مشکلات مدرن خود استفاده کنیم. طراحی چیزی است که همه و همه چیز را گرد هم می‌آورد. با استفاده از دانشی که داریم، می‌توانیم ساختمان‌های سبز، محصولات بهتر و پایدارتر طراحی کنیم و اقتصاد دایره‌ای ایجاد کنیم.

در دسته‌بندی مطرح شده، سعی بر آن شد تا به طور کلی به اهمیت نقش طراحی در زندگی و جامعه‌ی بشری پرداخت و قابلیت‌های آن را تعریف کرد. ولی سوالی که اینجا ممکن است برای همگان مطرح شود این است “حال که طراحی در زندگی انسانی تا این حد حائز اهمیت می‌باشد، پس آیا هر طرحی خوب و قابل قبول است یا چیزی در قالب طراحی خوب و طراحی بد وجود دارد؟”

در سال ۲۰۱۰، استیون بردلی تحلیلی از نظریه مزلو را به نام «سلسله‌ مراتب طراحی نیازها» معرفی کرد. همانند تئوری اصلی مازلو، رفع نیازهای اولیه شرطی برای رسیدن به نیازهای پیشرفته است. این قانون توسط وی برای طراحی به عنوان “روشی برای رفع مشکلات” مطرح شد.

این هرم در پنج سطح معرفی شده است که به ترتیب عبارتند از:

۱. عملکردی:

می دانیم که یک طرح قبل از هر چیز باید کاربردی باشد. برای مثال یک توستر را در نظر بگیرید. یک توستر باید بتواند حداقل دو برش نان تست را در دمای مشخصی آماده کند. اگر نتواند این کار را انجام دهد، طراحی شکست خورده است. زیرا حداقل هدفی که برای این طراحی (روشی برای رفع مشکل) در نظر گرفته شده است، برطرف نمی‌شود.

حال بیایید این مثال را در دنیای امروز که برندهای مختلفی در حال تولید نمونه‌های مختلفی از توسترها هستند، مقایسه کنیم. شما به عنوان یک انتخاب گر، از بین برندهای مختلف توستر، توستری را انتخاب می کنید که صرف نظر از قیمت، گزینه‌های بیشتری را به ما به عنوان مصرف کننده ارائه دهد. درست است که انتظار می‌رود یک طرح نیازهای عملکردی اساسی را برآورده کند ولی  تعداد گزینه‌هایی که در اختیار مصرف‌کننده قرار می‌دهد در قدم بعدی (بعد از طراحی توستری که حداقل هدف مصرف کننده را برطرف کند) ارزش محصول را بالا می‌برد.

اگر تمام توسترهای موجود در بازار حداقل ۸ گزینه برای تنظیم داشته باشند و توستری با ۷ گزینه وارد بازار شود، آن توستر نمی‌تواند فروش مناسبی در بازار نشان دهد. زیرا حداقل استاندارهای تعریف شده ی بازار را برای یک توستر ندارد.

۲. قابلیت اطمینان:

طراحی باید بارها و بارها عملکرد پایدار و ثابتی را ارائه دهد. یک توستر باید هر بار نان تست را در همان کیفیت و مدت زمان ثابت، آماده کند.

آنچه دیروز کار می کرد باید فردا و پس فردا نیز کار کند.

قابلیت اطمینان و عملکرد، با هم نیازهای اساسی یک طراحی را تشکیل می دهند. بدون دستیابی به این دو نیاز، خدمات رسانی مناسب به نیازهای بالاتر صورت نمی‌گیرد.

۳.  قابل استفاده:

هنگامی که قابلیت استفاده را در نظر می گیریم، شروع به بررسی سهولت استفاده برای همه کاربران می کنیم.

این طرح اکنون به طور مداوم کار می‌کند، اما برای مردم چقدر پیچیده است که چگونه از آن استفاده کنند؟

آیا طراحی اشتباهات و خطاهای کاربر را می‌بخشد؟

آیا همه می‌توانند با خیال راحت از توستر استفاده کنند؟

آیا می توان با یک انگشت سطح را به آرامی فشار داد بدون اینکه از دست دیگر برای نگه داشتن توستر استفاده شود؟

۴. مهارت:

وقتی شروع به بحث در مورد سطح مهارت می‌کنیم، باید چند ویژگی دیگر در طراحی خود داشته باشیم. در نظر بگیرید که توستر ما دارای امکانات بیشتری است، می‌تواند ۴ برش نان درست کند، دارای قفسه گرم کننده است و عملکرد یخ‌زدایی دارد. اینها نیازهای مهارتی هستند. این ویژگی‌ها ضروری نیستند، اما ارزش بیشتری به محصول می‌دهند.

تعریف از طراحی ماهرانه در این بخش قرار می‌گیرد. طراحی که به افراد اجازه می‌دهد کارهایی را انجام دهند که قبلاً امکان‌پذیر نبودند و قابلیت‌های اولیه را گسترش دهند (این همان پیشرفت است. اینکه نه تنها بتوانی مشکل را حل کنید بلکه بتوانی زندگی را برای مصرف کننده راحت‌تر کنید).

۵.خلاقیت:

بالاترین نیازهای طراحی، خلاقیت است. کاری که در حالت ایده‌آل باید زمانی انجام شود که همه نیازهای پایین‌تر برآورده شوند. خلاقیت بر زیبایی شناسی و نوآوری در استفاده از محصول تمرکز می کند. طرح‌هایی که نیازهای خلاقانه را برآورده می‌کنند، در بالاترین سطح تلقی می‌شوند و آن‌هایی هستند که دارای مشتریان ثابت و فعال می‌باشند.

با اینکه در زندگی روزمره ی خود، هر چیزی توسط فردی طراحی شده است ولی بسیاری از طراحی ها با یک نقص همراه است. طراحی آسان است ولی تعداد کمی ازآنها صفت “طراحی خوب” را دارا می‌باشند. ولی جالب است بدانید با اینکه ممکن است هر طراحی دارای نقضی باشد، هیچ طراحی بی فایده‌ای وجود ندارد. زیرا حتی اگر طرحی بد باشد، به عنوان یادگیری می‌توان از آن بهره برد. طراحی از گذشته باید چه خوب و چه بد برای طراحیِ طرح‌های آینده استفاده شود.

خلاصه:

پاسخ‌های زیادی برای این سوال وجود دارد که “چرا طراحی مهم است؟” این غیرقابل انکار است که نقش بزرگی در دنیای ما ایفا می‌کند و این نقش را ادامه خواهد داد.

با توجه به تعریف طراحی “ایجاد راه حلی برای رفع مشکل” و هدف انسان “داشتن زندگی بهتر و راحت‌تر” می‌توان به این نتیجه‌ی سرانگشتی رسید که راه رسیدن به یک زندگی راحت، داشتن زندگی به دور از مشکلات است و برای داشتن آن باید موانع را هموار ساخت. هر مشکلی دارای راه حلی است که طراحی اینکار را برای ما انجام می‌دهد. راه حلی را مطرح می‌کند در قالب چیزی که بتوان با استفاده‌ی آن، زندگی بهتری داشت.


دیدگاه ها (1)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *