![](https://viragemag.ir/wp-content/uploads/2024/04/Wang_Xianzi_Imitation_by_Tang_Dynasty-1.jpeg)
این مطلب ترجمهایست از مقاله Chinese Calligraphy نوشته Dawn Delbanco از دپارتمان تاریخ هنر و باستانشناسی دانشگاه کلمبیا که در وبسایت Met Museum منتشر شده است و به مناسبت ۲۰ آوریل روز جهانی زبان چینی در مجله ویراژ منتشر میشود.
در چین باستان، خوشنویسی یا هنر نوشتن،به عنوان نوعی هنر بصری٬ ارزشمندتر از هر چیز دیگری بود. نقاشی و خوشنویسی بهطور همزمان ظهور کردند و ابزارهای یکسانی همچون قلمو و جوهر در هردو آنها استفاده میشد. با اینکه خوشنویسی مدتها قبل از نقاشی به عنوان یک هنر زیبا مورد احترام بود، تا زمان سلسله سونگ، زمانی که نقاشی از نظر هدف، فرم و تکنیک با خوشنویسی پیوند نزدیکی پیدا کرد، جایگاه نقاشی به عنوان یکی از صنایع دستی به درجات بالاتر هنرهای زیبا ارتقا پیدا کرد.
![خوشنویسی چینی](https://viragemag.ir/wp-content/uploads/2022/08/main-image-4-1024x443.jpeg)
جایگاه عالی خوشنویسی در چین نشاندهنده اهمیت “کلمه” در آن سرزمین است. این فرهنگ به قدرت کلمه اختصاص داده شده بود. از ابتدا، امپراطوران با حکاکی شرح حالشان در دامنه کوهها و بر روی ستونهای سنگی که در محیطهای بیرونی برپا شده بودند، اقتدارشان را برای آیندگان و همچنین برای حال اظهار میکردند. در چین ماقبل مدرن، دانشمندان، که واحد پول اصلی آنها کلمه مکتوب شده بود، موقعیتهای عمده در دولت، جامعه و فرهنگ را بهدست گرفتند.
اما علاوه بر نقش محوری کلام نوشتاری در فرهنگ چین باستان، چیزی که زبان نوشتاری را متمایز میکند، شکل بصری آن است. یادگیری نحوه خواندن و نوشتن زبان چینی دشوار است، زیرا هیچ الفبا یا سیستم آوایی وجود ندارد. هر کلمه چینی، با نماد منحصر به فرد خود نشان داده میشود، نوعی شکل هندسی انتزاعی که به عنوان “کاراکتر” شناخته میشود، و بنابراین باید هر کلمه را بهطور جداگانه از طریق یک فرآیند دشوار نوشتن و بازنویسی کاراکتر تا زمانی که به خاطر سپرده شود، یاد گرفت. برای خواندن روزنامه نیاز به دانستن حدود ۳۰۰۰ کاراکتر (کلمه) است. یک فرد تحصیل کرده با حدود پنجهزار کلمه و یک استاد نزدیک با هشتهزار کلمه آشنایی دارد. در کل بیش از پنجاههزار کلمه وجود دارد که اکثریت آنها هرگز استفاده نمیشوند.
با این حال محدودیت زبان نوشتاری چینی نیز نقطه قوت آن است. برخلاف کلمات تشکیل شده از حروف الفبا که در زبانهای دیگر به چشم میخورند، کاراکترهای زبان چینی چیزی بیشتر از صدای آوایی یا معنای مفهومی را منتقل میکنند. نوشتههای باستانی درباره خوشنویسی نشان میدهد که کلمات نوشته شده نقشهای متعددی دارند: یک کاراکتر نه تنها معانی خاصی را نشان میدهد، بلکه شکل آن باید به عنوان یک نمونه اخلاقی همچون جلوهای از انرژی بدن انسان و سرزندگی طبیعت باشد.
دو متن سلسله تانگ را در نظر بگیرید که خوشنویسی را با اصطلاحات انسانی، چه فیزیکی و چه اخلاقی، توصیف میکنند. در اینجا، کاراکتری که به درستی نوشته شده است، هویت یک حکیم کنفوسیوس را به خود میگیرد، که از نظر ستون فقرات قوی است، اما در گوشت کم است:
«یک کاراکتر نوشته شده باید در هر چهار طرف متعادل باشد… با خم شدن یا صاف ایستادن درست مانند یک جنتلمن، نیمه بالایی کاراکتر راحت مینشیند، در حالی که نیمه پایینی آن را پشتیبانی میکند.» (از یک مقاله ناشناس، سلسله تانگ)
«کلمات در خوشنویسی افراد با قدرت قلمو قوی، استخوان بیشتری دارند، در حالی که در شکل کلمات افرادی که در قدرت قلمو خوب نیستند، گوشت بیشتر است. خطی که استخوان زیاد ولی گوشت کمی دارد، سینو-نویسی (تاروپود نویسی) نامیده میشود. آنکه با گوشت زیاد اما استخوان کمی باشد، اینکپیگ (جوهر خوک) نامیده میشود. خوشنویسی با استحکام زیاد و تاروپودی غنی، از کیفیت عالی برخوردار است که نه قدرت و نه تاروپودی ناسازگار دارد. هر نویسندهای مطابق با تجلی هضم و تنفس انرژی خود پیش میرود.» (از بیژنتو [تصاویر استراتژیهای ضربه قلم مو]، قرن هفتم)
سایر نوشتههای خوشنویسی از استعارههای طبیعت برای بیان حس شگفتی، قدرت عنصری که توسط کلمات نوشته شده منتقل میشود، استفاده میکنند:
«[هنگام تماشای خوشنویسی،] شگفتی قطرهای از شبنم را دیدهام که از سوزنی آویزان میدرخشد، بارانی از صخرهها که با رعد و برق میبارد، گلهای از غازها که [در آسمان] به آرامی میرفتند، جانوران آشفته که وحشتزده رمیدهاند، یک ققنوس در حال رقص، یک مار وحشتزده که از ترس میخزد.» (سان گوتینگ، قرن هفتم)
«اژدهایی که در دروازه بهشت میپرد، ببری که در برج فونیکس خمیده است.» (شرح خوشنویسی وانگ شیژی توسط امپراتور وو [۵۰۲-۴۹])
![](https://viragemag.ir/wp-content/uploads/2024/04/main-image-5-1024x418.jpeg)
و بنابراین، با وجود ظاهر انتزاعی، خوشنویسی یک شکل انتزاعی نیست. حروف چینی پویا هستند و به نیروهای طبیعت و انرژیهای حرکتی بدن انسان پیوند نزدیک دارند. اما این انرژیها در چارچوبی متعادل – که توسط یک ساختار استخوانی قوی پشتیبانی میشود- وجود دارند که تعادل آن نشاندهنده صحت اخلاقی، یعنی درستی خود نویسنده است.
چگونه یک کاراکتر ساده میتواند همه اینها را منتقل کند؟ استفاده از قلمو و جوهر ارتباط زیادی با آن دارد. سادگی ظاهری ابزارها با پیچیدگی جلوهها در تضاد است. تا حدی با تغییر قوام و مقدار جوهر برداشته شده توسط قلمو، تأثیرات متعددی ایجاد میشود. جوهر سیاه به صورت میلههای جامد یا قالبهایی در میآید که در آب روی سطح سنگی آسیاب میشوند تا مایعی (مرکب) تولید شود. خوشنویس میتواند غلظت مرکب را با تغییر مقدار آب و جوهر جامدی که آسیاب میشود، کنترل کند. هنگامی که او شروع به نوشتن میکند، با برداشتن مرکب توسط قلمو گاهی با مقدار بیشتر و یا کمتر، با استفاده از ته مانده جوهر در برسهای قلمو، قبل از فرو بردن دوباره آن در جوهر، کاراکترهایی را خلق میکند که شبیه بارانی از سنگ هستند.
قلمو، امکانات بیشماری را فراهم میکند. برس موی منعطف بر خلاف ابزار سفت و سختی مانند قلم یا قلم توپی، نه تنها امکان تغییر در عرض ضربات را فراهم میکند، بلکه بسته به اینکه از نوک یا کنار برس استفاده شود، میتواند طرحی دوبعدی یا افکتهای سهبعدی ایجاد کند، و بسته به سرعت استفاده از قلم مو و میزان فشار وارد شده بر روی سطح نوشتار، میتوان افکتهای بسیار متنوعی ایجاد کرد: ضربات سریع، اژدهای در حال پرشی را زنده میکند. ضربات شمردهتر، حالت ایستاده یک جنتلمن را نشان میدهد.
قلمو تبدیل به بازوی اضافه نویسنده، در واقع، بخشی از بدن او میشود. اما حرکات فیزیکی که با استفاده از قلمو ایجاد میشود، نشاندهنده چیزی فراتر از فقط حرکت فیزیکی است. آنها بخش اعظمی از خود نویسنده را آشکار میکنند – بیپروایی، خویشتن داری، ظرافت، وسرکشی او. خوشنویسی انتزاعی است، نسبت به سایر هنرهای تجسمی چینی، بجز نقاشی منظره که با خوشنویسی پیوند نزدیکی پیدا کرد، احساسات و بخشی از شخصیت هنرمند را بازنمایی میکند. جای تعجب نیست که اکسپرسیونیستهای انتزاعی آمریکایی قرن بیستم با خوشنویسان چینی حس خویشاوندی داشتند.
اما خوشنویسی همانطور که بیانگر است، هنر کنترل نیز هست. تعادل نظم و پویایی در تمام جنبههای نوشتار چینی آشکار است. در متون چین باستان، کلمات در ستونهای عمودی مرتب شدهاند که از راست به چپ خوانده میشوند. متون باستانی علامتگذاری ندارند. اسامی خاص از نظر بصری از سایر کلمات قابل تشخیص نیستند. چیدمان منظم کاراکترها در درون هر کاراکتر نیز وجود دارد. کاراکترها را به صورت تصادفی نوشته نمیشود: یک خط ثابت مشخص میکند که یک کاراکتر هر بار دقیقاً به همان شکل نوشته میشود. این نه تنها کار پیچیده حفظ کردن را آسان میکند، بلکه تضمین میکند که هر کاراکتر با حس تعادل و تناسب نوشته میشود و فرد قادر به نوشتن با جریان و ریتم بدون وقفه است. خوشنویس و کسی که میرقصد دارای تشابهات زیادی هستند: هر کدام باید حرکات رقص را یاد بگیرند. هر کدام باید نظم ترکیبی را حفظ کنند. اما پس از رعایت قوانین، هر کدام ممکن است در شرایط خاصی رها شوند تا نشاط شخصی خود را بیان کنند.
زبان نوشتاری چینی بیش از ۳۰۰۰ سال پیش شروع به توسعه کرد و در نهایت به پنج نوع خط اصلی تبدیل شد که همه آنها هنوز هم استفاده میشوند. اولین نوشتهها به شکل پیکتوگرامها و ایدئوگرافهایی بود که بر روی سطوح یشم و استخوانهای اوراکل، یا برسطح ظروف برنزی آیینی حک میشدند. سپس، زمانی که زبان نوشتاری شروع به شکلگیری اصولی خود کرد، به خط «مهر» تبدیل شد، دلیل این نامگذاری به خاطر نوع خط مورد استفاده در مهرهای شخصی بود. در اواخر سلسله هان (قرن دوم پس از میلاد)، شکل منظم جدیدی از خط معروف به خط لیشو یا خط «روحانی» که توسط کارمندان دولتی استفاده میشد، ظاهر شد. همچنین در دوره هان بود که استفاده از برس مویی منعطف مرسوم شد. نوک منعطف برس اثراتی مانند ضربات مورب نهایی موج مانند برخی از کاراکترها را ایجاد میکرد که در نمونههای حکاکی شده قابل دستیابی نبود. در همان زمان رواج فرمهای شکسته در نوشتار، که بهعنوان خط «در حال اجرا» (xingshu) و خط شکسته (caoshu) شناخته میشوند، بهعنوان یک تکامل طبیعی و ترکیبی از پتانسیل زیباییشناختی قلمو و جوهر توسعه یافتند. در این مدل از نوشتار، کارکترها بهطور اختصار نوشته میشوند. در کوتاهترین حالت ممکن است دو یا چند کاراکتر به یکدیگر چسبیده شوند و در یک حرکت قلمو نوشته شده باشند. همانطور که ضربههای قلمو در نگارش روحانی (خط لیشو) با ویژگیهای سیال و نامتقارنتر خط شکسته معطف شده است، یک نوع خط نهایی که به خط استاندارد (کایشو) معروف بود، تکامل یافت. در این شکل زیبا از نوشتن، هر ضربه قلمو به وضوح از طریق یک سری حرکات پیچیده آن بیان میشود. سپس این ضربههای قلم موی کیستتیک در یک کلیت متوازن پویا و مستقل ادغام میشوند.
در طول قرنها، خوشنویسان بسته به کارکرد متن میتوانستند به هر یک از پنج سبک خط بنویسند. با تقلید از سبک استادان قدیمیتر، نویسندگان دورههای بعدی به دنبال تغییر روشها برای رسیدن به شیوه شخصی خود بودند. سنت خوشنویسی امروزه در آثار بسیاری از هنرمندان معاصر چین زنده مانده است.
دیدگاهتان را بنویسید