این مقاله ترجمهایست از مقاله What is Design Thinking and Why Is It So Popular از وبسایت موسسه Interaction Design Fundation که توسط تیم ترجمه ویراژ به فارسی برگردانده شده و در دو قسمت منتشر شده است.
تفکر دیزاین برای همه است
وقتی سازمان شما تصمیم به ایجاد یک محصول یا خدمات جدید میگیرد، چند نفر در فرآیند طراحی شرکت دارند؟ تیمهایی که محصولات تولید میکنند اغلب از افرادی از بخشهای مختلف تشکیل شدهاند. به همین دلیل، توسعه، طبقهبندی و سازماندهی ایدهها و راه حلها برای مشکلاتی که سعی در حل آنها دارید میتواند دشوار باشد. یکی از راههایی که میتوانید پروژه را در مسیر خود نگه دارید و ایدههای اصلی را سازماندهی کنید، استفاده از رویکرد تفکر دیزاین است؛ و همه میتوانند در آن شرکت کنند!
![](https://viragemag.ir/wp-content/uploads/2024/04/pic-3-copy.jpg)
تیم براون، مدیر عامل شرکت مشهور نوآوری و طراحی IDEO، در کتاب موفق خود به نام Change by Design بر این موضوع تاکید میکند؛ وی معتقد است تکنیکها و استراتژیهای تفکر طراحی متعلق به هر سطحی از یک تجارت هستند.
تفکر دیزاین نه تنها برای دیزاینرها، بلکه برای کارمندان خلاق، فریلنسرها و رهبرانی است که به دنبال القای آن در هر سطح از یک سازمان هستند. این پذیرش گسترده تفکر دیزاین باعث ایجاد محصولات و خدمات جایگزین برای تجارت و جامعه خواهد شد.
«تفکر طراحی با مهارتهایی آغاز میشود که طراحان طی دههها در تلاش خود برای تطبیق نیازهای انسانی با منابع فنی موجود در چارچوب محدودیتهای عملی کسبوکار آموختهاند. طراحان با ادغام آنچه که از دیدگاه انسانی مطلوب است با آنچه که از نظر فناوری امکانپذیر است و از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است، توانستهاند محصولاتی را ایجاد کنند که ما امروز از آن لذت میبریم. تفکر دیزاین قدم بعدی را برمیدارد، یعنی قرار دادن این ابزارها در دست افرادی که شاید هرگز خود را طراح تصور نکردهاند و آنها را برای طیف وسیعتری از مشکلات به کار میبرند.»
تکنیکها و استراتژییهای تفکر دیزاین متعلق به هر سطحی از یک کسبوکار است. برای ایجاد یک تیم متقابل که میتواند از دانش و تجربه تخصصهای مختلف استفاده کند، باید همکارانی از طیف وسیعی از بخشها را درگیر کنید.
تیم براون همچنین نشان میدهد که چگونه تفکر دیزاین فقط برای همه نیست، بلکه در مورد همه نیز هست. این فرآیند کاملاً مبتنی بر این است که چگونه میتوانید درک جامع و همدلانهای از مشکلاتی که افراد با آن روبرو هستند ایجاد کنید. تفکر دیزاین شامل مفاهیم مبهم و ذاتا ذهنی مانند احساسات، نیازها، انگیزهها و محرکهای رفتار است.
در یک رویکرد صرفاً علمی (مثلاً تجزیه و تحلیل دادهها)، افراد به اعداد معرف و عاری از احساسات تقلیل مییابند. از سوی دیگر، تفکر دیزاین، هم ابعاد کمی و هم کیفی را در نظر مییگیرد تا درک کاملتری از نیازهای کاربر بهدست آورد. به عنوان مثال، ممکن است افرادی را مشاهده کنید که کارهایی مانند خرید مواد غذایی را انجام میدهند، و ممکن است با تعدادی از خریدارانی که از فرآیند پرداخت در فروشگاه احساس ناامیدی دارند صحبت کنید (دادههای کیفی). همچنین میتوانید از آنها بپرسید که چند بار در هفته به خرید میروند یا احساس خاصی در پیشخوان دارند (دادههای کمی). سپس میتوانید این نقاط داده را ترکیب کنید تا تصویری جامع از نقاط درد، نیازها و مشکلات کاربر ترسیم کنید.
تیم براون خلاصه میکند که تفکر طراحی راه سومی برای نگاه کردن به مشکلات فراهم میکند. این اساساً یک رویکرد حل مسئله است که در زمینه دیزاین متبلور شده است تا دیدگاه کاربر محور کلنگر را با تحقیقات منطقی و تحلیلی ترکیب کند؛ همه با هدف ایجاد راهحلهای نوآورانه.
«تفکر دیزاین به ظرفیتهایی میپردازد که همه ما داریم، اما روشهای مرسومتر حل مسئله نادیده گرفته میشوند. این نه تنها انسان-محور است، بلکه به خودی خود عمیقاً انسانی است. تفکر دیزاین به توانایی ما برای شهودی بودن، تشخیص الگوها، ساختن ایدههایی که دارای معنای عاطفی و همچنین کارکرد هستند، برای بیان خود در رسانههای غیر از کلمات یا نمادها متکی است. هیچکس نمیخواهد یک کسب و کار را بر اساس احساس، شهود و الهام اداره کند، اما اتکای بیش از حد به منطق و تحلیل میتواند به همان اندازه خطرناک باشد. رویکرد یکپارچه در هسته فرآیند طراحی “راه سوم” را پیشنهاد میکند.»
تفکر دیزاین جنبه علمی دارد
تفکر دیزاین هم هنر است و هم علم. این تحقیق در مورد عناصر مبهم مسئله را با تحقیقات منطقی و تحلیلی – به عبارت دیگر جنبه علمی – ترکیب میکند. این معجون جادویی پارامترهای ناشناخته قبلی را نشان میدهد و به کشف استراتژیهای جایگزین که منجر به راهحلهای نوآورانه میشود کمک میکند.
فعالیتهای علمی نحوه تعامل کاربران با محصولات را تجزیه و تحلیل میکند و شرایطی را که در آن کار میکنند بررسی میکند، که شامل وظایفی هستند:
● تحقیق درمورد نیازهای کاربران.
● تجربه دانش بدستامده از پروژههای قبلی.
● درنظر گرفتن شرایط حال و آینده مخصوص محصول.
● تست کردن پارامترهای مسئله.
● آزمایش کاربرد عملی راهحلهای مشکل جایگزین.
هنگامی که به تعدادی از راهحلهای بالقوه رسیدید، فرآیند انتخاب بر اساس عقلانیت است. به عنوان یک طراح، شما تشویق میشوید که این راهحلها را تجزیه و تحلیل کنید تا به بهترین گزینه موجود برای هر مشکل یا مانع شناسایی شده، در طول مراحل طراحی برسید.
با در نظر گرفتن این موضوع، شاید صحیحتر باشد که بگوییم تفکر دیزاین مربوط به تفکر خارج از چارچوب نیست، بلکه در لبه آن، گوشه، زبانه و زیر بارکد آن است – همانطور که کلینت رانج بیان کرد.
کلینت رانج موسس و مدیر عامل Archrival، یک آژانس بازاریابی جوانان برجسته، و استاد کمکی در دانشگاه نبراسکا-لینکلن است.
تنظیم مجدد چهارچوبهای ذهنی و ایجاد یک ذهنیت تازه
تفکر خارج از چارچوب میتواند راهحلی خلاقانه برای یک مشکل دشوار ارائه دهد. با اینحال، فکر کردن خارج از چارچوب میتواند یک چالش واقعی باشد زیرا ما بهطور طبیعی الگوهای تفکری را ایجاد میکنیم که بر اساس فعالیتهای تکراری و دانشی که معمولاً به آن دسترسی داریم، از آنالگوبرداری شده.
چند سال پیش حادثهای رخ داد که راننده کامیون قصد داشت از زیر یک پل کم ارتفاع عبور کند. اما او شکست خورد و کامیون با بخش زیرین پل برخورد کرد. راننده نمیتوانست به رانندگی ادامه دهد یا به عقب برود.
داستان از این قرار است که با گیر افتادن کامیون، مشکلات ترافیکی گستردهای ایجاد شد، که منجر به تجمع پرسنل اورژانس، مهندسان، آتشنشانان و رانندگان کامیون برای ابداع و مذاکره راهحلهای مختلف برای خارج کردن وسیله نقلیه محبوس شده بود.
کارگران اورژانس در حال بحث بودند که آیا قطعاتی از کامیون را از بین ببرند یا قطعاتی از پل را جدا کنند. هر کدام از راه حلی صحبت کردند که در سطح تخصص مربوطه او قرار میگرفت.
پسربچهای که از کنار محل حادثه رد میشد و شاهد بحثهای شدید بود، به کامیون و پل، و سپس به جاده نگاه کرد و با ناراحتی گفت: “چرا فقط اجازه نمیدهیم هوا از لاستیکها خارج شود؟” که باعث تعجب همه متخصصان و کارشناسانی که سعی در رفع مشکل داشتند شد.
هنگامی که راهحل آزمایش شد، کامیون توانست به راحتی رانندگی کند و تنها آسیب ناشی از تلاش اولیه برای عبور از زیر پل را متحمل شد. این داستان نماد دغدغههایی است که ما با آن روبرو هستیم، جایی که اغلب بدیهیترین راهحلها، بهدلیل محدودیتهایی که به خودمان تحمیل میکنیم، سختترین راهحلها هستند.
اغلب برای ما انسانها دشوار است که مفروضات و دانش روزمره خود را به چالش بکشیم، زیرا به ایجاد الگوهای تفکر تکیه میکنیم تا مجبور نباشیم هربار همهچیز را از ابتدا یاد بگیریم. ما به انجام فرآیندهای روزمره کموبیش به صورت ناخودآگاه متکی هستیم – مثلاً وقتی صبح از خواب بیدار میشویم، غذا میخوریم، راه میرویم و مطالعه میکنیم – اما همچنین زمانی که چالشها را در محل کار و زندگی خصوصی خود ارزیابی میکنیم. متخصصان بهویژه بر الگوهای فکری استوار خود تکیه میکنند، و شروع زیر سوال بردن دانش خود برای متخصصان میتواند بسیار چالش برانگیز و دشوار باشد.
داستانها قدرت الهام بخشیدن دارند
چرا این داستان را در مورد کامیون و پل برای شما تعریف کردیم؟ خب، به این دلیل که داستانها میتوانند به ما کمک کنند فرصتها، ایدهها و راهحلها را ایجاد کنیم. داستانها حول افراد واقعی و زندگی آنها تنظیم میشوند و مهم هستند، زیرا روایتهایی از رویدادهای خاص هستند، نه اظهارات کلی. آنها جزئیات مشخصی را در اختیار ما قرار میدهند که به ما کمک میکند راهحلهایی برای مشکلات خاص تصور کنیم.
داستانها همچنین به شما کمک میکنند دیدگاه خود را بهعنوان یک طراح توسعه دهید. همانطور که در سراسر جهان قدم میزنید، باید سعی کنید به دنبال داستانهایی از منظر دیزاین باشید که در اطراف شما هستند. به خود بگویید «این یک نمونه از طراحی عالی را به نمایش میگذارد.» یا «این یک نمونه از طراحی واقعا بد است.» و سعی کنید دلایل آن را بیابید.
هنگامی که به چیزی خاص برخورد میکنید، مطمئن شوید که آن را از طریق عکس یا ویدیو مستند میکنید. این نه تنها برای شما و شیوه طراحی شما مفید خواهد بود، بلکه برای دیگران – شاید مشتریان آینده شما نیز مفید باشد.
برداشت
تفکر طراحی یک فرآیند تکراری و غیرخطی است. این به سادگی به این معنی است که تیم طراحی به طور مداوم از نتایج خود برای بررسی، سؤال و بهبود مفروضات، درک و نتایج اولیه خود استفاده میکند. نتایج مرحله نهایی فرآیند اولیه کار، درک ما از مشکل را افزایش داده، و به ما کمک میکند تا پارامترهای مشکل را تعیین کنیم، همچنین ما را قادر میسازد تا مشکل را دوباره تعریف کنیم، و شاید مهمتر از همه، بینش جدیدی در اختیار ما قرار میدهد تا بتوانیم هر جایگزینی را ببینیم. راهحلهایی که ممکن است با سطح درک قبلی ما در دسترس نبوده باشند.
تفکر طراحی یک فرآیند غیرخطی و تکراری است که از ۵ مرحله تشکیل شده است: ۱. همدلی، ۲. تعریف، ۳. ایده پردازی، ۴. نمونه اولیه و ۵. آزمایش. می توانید مراحل را به صورت موازی انجام دهید، آنها را تکرار کنید و در هر مرحله از فرآیند به مرحله قبلی برگردید – لازم نیست آنها را به ترتیب دنبال کنید.
این فرآیندی است که کمی عمیقتر به حل مسئله میپردازد، زیرا به دنبال درک کاربران خود، به چالش کشیدن مفروضات و تعریف مجدد مشکلات هستید. فرآیند تفکر دیزاین هم جنبه علمی و هم هنری دارد، زیرا از ما میخواهد الگوهای طبیعی و محدودکننده تفکر خود را درک کرده و به چالش بکشیم و راهحلهای نوآورانهای برای مشکلاتی که کاربران با آن روبرو هستند ایجاد کنیم.
تفکر دیزاین اساساً یک رویکرد حل مسئله است که قصد دارد محصولات را بهبود بخشد، که به شما کمک میکند تا جنبههای شناخته شده یک مشکل را ارزیابی و تجزیه و تحلیل کنید و عوامل مبهم یا حاشیهای که به شرایط یک مشکل کمک میکنند را شناسایی کنید. این موضوع در تضاد با یک رویکرد علمیتر است که در آن جنبههای مشخص و شناخته شده برای رسیدن به یک راهحل آزمایش میشوند.
ماهیت تکراری و ایدهمحور تفکر دیزاین به این معنی است که ما دائماً در طول این فرآیند، دانش پیشین خود را زیر سوال میبریم و دانشی نو کسب میکنیم. این مسئله به ما کمک میکند تا یک مشکل را دوباره تعریف کنیم تا بتوانیم راهحلها و استراتژیهای جایگزین را که فوراً با سطح درک اولیه ما آشکار نمیشوند، شناسایی کنیم.
تفکر دیزاین اغلب به عنوان تفکر خارج از چارچوب شناخته می شود، زیرا طراحان سعی میکنند روشهای جدیدی از تفکر را ایجاد کنند که از روشهای حل مسئله غالب یا رایجتر پیروی نمیکند؛ درست مانند هنرمندان.
فرآیند تفکر دیزاین در چند دهه اخیر بهطور فزایندهای محبوب شده، زیرا کلید موفقیت بسیاری از سازمانهای جهانی و برجسته بوده است. این تفکر خارج از چارچوب اکنون در دانشگاههای پیشرو در سراسر جهان تدریس میشود و در هر سطحی از تجارت مورد قرار تشویق میگیرد.
«اصطلاح «تفکر دیزاین» یک افسانه نیست. این توصیفی از کاربرد فرآیند طراحی آزموده شده برای چالشها و فرصتهای جدید است که توسط افرادی از هر دو زمینه طراحی و غیر طراحی استفاده میشود. من از به رسمیت شناختن این اصطلاح استقبال میکنم و امیدوارم که استفاده از آن همچنان گسترش یابد و در سطح جهانی بیشتر درک شود، به طوری که در نهایت هر رهبر بداند چگونه از تفکر دیزاین و طراحی برای نوآوری و نتایج بهتر استفاده کند.»
دیدگاهتان را بنویسید