ESC را فشار دهید تا بسته شود

از کلیسا تا خیابان؛ دگردیسی خطوط گوتیک

این مطلب ترجمه‌ای از مقاله “The History of Blackletter Calligraphy” از سایت jakerainis است.

در این مقاله با چهار سبک اصلی اسکریپت‌های بلک‌لِتر آشنا خواهید شد، یاد می‌گیرید چگونه تفاوت‌های ظریف میان آن‌ها را تشخیص دهید و با روند تاریخی پیدایش‌شان پس از قرن‌ها تحول در تایپوگرافی آشنا می‌شوید. این آگاهی، به شما در مسیر یادگیری خوشنویسی با قلم تخت و یا خوشنویسی بلک‌لِتر کمک خواهد کرد و سفر هنری‌تان را هدفمندتر می‌سازد.

وقتی یک فرد غربی عادی به خوشنویسی فکر می‌کند، بدون شک تصاویر زیادی در ذهنش نقش می‌بندد. برای بسیاری، احتمالاً نخستین چیزی که به ذهن می‌آید همان سبک خوش‌فرم و زیبای حروف شکسته‌ای است که همه دوستش داریم. اسکریپت‌های کاپِرپلیت (Copperplate) و اسپنسِریَن (Spencerian) که امروزه آن‌ها را با این نام‌ها می‌شناسیم، از سبک «روند‌هَند(Roundhand) » در اواخر قرن شانزدهم میلادی مشتق شده‌اند. درست است که این تاریخ بیش از ۴۰۰ سال پیش است، اما در خط سیر کلی تاریخ خوشنویسی، مدت چندان دوری به حساب نمی‌آید. پس پیش از آن چه بوده؟ و اصلاً «بلک‌لِتر» چیست؟

بلک‌لِتر»، «گوتیک»، «انگلیسی قدیم» و… احتمالاً این واژه‌ها را جایی شنیده‌اید و شاید هم تصاویری از تیترهای درشت روزنامه‌ها در ذهنتان تداعی شود. چراکه این فونت‌ها برگرفته از اسکریپت‌های کلاسیک بلک‌لِتر هستند؛ واژه‌ای که ما برای توصیف این سبک‌های نوشتاری به کار می‌بریم که در دوران قرون وسطی توسعه یافته‌اند.

تاریخچه‌ی خوشنویسی بلک‌لِتر طولانی و شگفت‌انگیز است. ریشه‌های آن به پیش از ۱۲۰۰ پیش از میلاد بازمی‌گردد. یعنی نزدیک به سه‌هزار سال پیش!  چند قرن آن‌قدرها هم طولانی به نظر نمی‌رسد، نه؟

با وجود  این پیشینه‌ی بلند و غنی، مستندات تاریخی جامع درباره‌ی خوشنویسی بلک‌لِتر پراکنده و یافتن‌شان دشوار است. جالب آن‌که کتاب‌هایی با صدها صفحه به راحتی درباره‌ی هر مقطع تاریخی در دسترس‌اند، اما کتابی که تاریخ زبانی نوشتاری را شرح دهد ـ زبانی که زیربنای نوشتار امروزی ما را شکل داده ـ به‌سختی یافت می‌شود. با این مقدمه، باید گفت نوشتن درباره‌ی این موضوع به‌شکلی جامع، کار آسانی نیست. این مقاله با دقت فراوان از منابع گوناگون و ارجاعات متعدد گردآوری شده است. تمام تاریخ‌هایی که در ادامه می‌آید تقریبی هستند و دوره‌ای بیش از دو و نیم هزار سال را در بر می‌گیرند. با این حال، اطمینان دارم که این خط زمانی دقیق است و جزئیات مطرح‌شده برای درک و قدردانی از سیر تکامل خوشنویسی بلک‌لِتر بیش از اندازه کافی خواهد بود.

شفاف‌سازی اصطلاحات

تا اینجا مشخص شد که «بلک‌لِتر» اصطلاحی‌ است که ما برای توصیف نوعی از خوشنویسی به‌کار می‌بریم که در دوران قرون وسطی توسعه یافته است. اما «گوتیک» یا «انگلیسی قدیم» چه؟ با اینکه این واژه‌ها امروز مترادف با بلک‌لِتر در نظر گرفته می‌شوند، اما در اصل، استفاده از آن‌ها چندان دقیق نیست. بیایید برای جلوگیری از سردرگمی، این مفاهیم را کمی روشن‌تر کنیم.

«انگلیسی قدیم» در واقع زبان آنگلوساکسون‌ها بود که تا حدود اواسط قرن دوازدهم میلادی رایج بود و هیچ ارتباطی با بلک‌لِتر نداشت. چند قرن پس از ظهور ابتدایی بلک‌لِتر، فونتی به نام Old English Text توسط شرکت Monotype طراحی شد که تقلیدی از سبک Textura قرن یازدهم بود.

«گوت‌ها» همان‌طور که در ادامه خواهید خواند، در اصل قبایل ژرمنی بودند. اما اصطلاح «گوتیک» در قرون وسطی برای اشاره به سبک معماری‌ای به‌کار می‌رفت که در کلیساها و کلیساهای جامع آن دوران به‌وفور دیده می‌شد. این سبک معماری نقش مهمی در الهام‌بخشی به خوشنویسی بلک‌لِتر در قرن یازدهم میلادی داشت.

با اینکه این واژه‌ها گاهی به جای هم به‌کار می‌روند، ما در این مقاله صرفاً از واژه‌ی «بلک‌لِتر» استفاده خواهیم کرد تا واژگان مشترک و دقیق‌تری داشته باشیم.

سبک‌های مختلف خوشنویسی بلک‌لِتر و راه‌های تشخیص آن‌ها

پیش از پرداختن به جزئیات، بهتر است یکی از پرتکرارترین پرسش‌ها درباره‌ی سبک فرَکتور (Fraktur) ـ و به‌تبع آن، سایر سبک‌های بلک‌لِتر ـ را بررسی کنیم.

خوشنویسی بلک‌لِتر به چهار سبک اصلی تقسیم می‌شود: تِکس‌تورا (Textura)، روتوندا (Rotunda)، باستاردا (Bastarda)، و فرَکتور (Fraktur). دیگر سبک‌هایی که از بلک‌لِتر می‌شناسیم، ترکیبی یا توسعه‌یافته از یکی یا چند مورد از این چهار سبک پایه هستند. این سبک‌ها بین قرن یازدهم تا هجدهم میلادی شکل گرفته‌اند. طی قرن‌ها، تحولات نسلی این سبک‌ها نتیجه‌ی عواملی چون موقعیت جغرافیایی، سطح آموزش (یا فقدان آن)، ابزار و مصالح نوشتاری در دسترس، مذهب، و سیاست بوده است.

گونه‌های مختلف بلک‌لتر

با این اوصاف، هیچ قالب «کتاب‌درسی» واحدی برای این سبک‌ها وجود ندارد. همین موضوع باعث می‌شود درک جامع از این چهار سبک و تفاوت‌های ظریفشان برای خوشنویسان تازه‌کار، کاری دشوار و گاه دلهره‌آور باشد. اما با این حال، تفاوت‌های مشخص و قابل‌تعریفی میان این سبک‌ها وجود دارد.

برای درک بهتر، آن را با تایپ‌فیس‌های سریف (serif) مقایسه کنید. همه می‌دانند چیزی به نام «سریف پایه و واحد» وجود ندارد؛ در عوض، بی‌شمار نوع مختلف در این دسته جای می‌گیرد. اما وقتی ویژگی‌های کلی تایپ‌فیس‌های سریف را بدانید، می‌توانید راحت تشخیص دهید که یک فونت سریف است یا نه.

اسکریپت‌های بلک‌لِتر هم همین‌طور هستند. وقتی با ویژگی‌های ظاهری و زیبایی‌شناسانه‌ی هر یک از چهار سبک بلک‌لِتر آشنا شوید، تشخیص تفاوت‌های آن‌ها آسان می‌شود. در نهایت باید گفت: به‌جای نگرانی درباره‌ی تفاوت‌ها، تلاش کنید هر سبک را به‌صورت جداگانه و درونی درک کنید.

زادگاه الفبای لاتین

«خوشنویسی» واژه‌ای است که به اجرای نوشتاری حروف الفبا با ابزار نوشتاری‌ای چون قلم یا قلم‌مو اشاره دارد. فرهنگ‌های مختلف در سراسر جهان، سبک‌های خاص خود را از خوشنویسی در قالب الفباهای گوناگون توسعه داده‌اند، که هر یک دارای پیشینه‌ای منحصربه‌فرد و قابل‌توجه است.

در فرهنگ غرب، ما با واژه‌هایی ارتباط برقرار می‌کنیم که از حروف الفبای لاتین (که گاه «رومی» نیز خوانده می‌شود) ساخته شده‌اند؛ الفبایی که پرکاربردترین الفبای جهان به شمار می‌آید. در این نوشتار، تمرکز ما دقیقاً بر همین سبک از خوشنویسی است، چراکه خوشنویسی بلک‌لِتر تنها با حروف الفبای لاتین نگاشته می‌شود.

اما الفبای لاتین از کجا آمده است؟ و اصلاً یک «الفبا» چگونه تعریف می‌شود؟

نخستین الفبای شناخته‌شده، الفبای فینیقی بود (که برای کهن‌ترین نمونه‌های آن، با عنوان «الفبای کنعانیِ آغازین» یا Proto-Canaanite نیز از آن یاد می‌شود). نشانه‌های این الفبا از هیروگلیف‌های اولیه‌ی مصر باستان مشتق شده بودند و هر نماد نمایان‌گر یک صامت (بی‌صدا) بود. الفباهایی که فاقد نشانه‌ای برای مصوت‌ها هستند، ابجد نامیده می‌شوند؛ یعنی نظام‌های نوشتاری‌ای که در آن‌ها حروف صدادار یا به‌صورت تلویحی فهمیده می‌شوند، یا از روی حروف صامت مجاورشان قابل تشخیص‌اند.

الفبای فینیقی بین سال‌های ۱۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۵۰ پیش از میلاد در سراسر مدیترانه مورد استفاده قرار گرفت و توسط بسیاری از فرهنگ‌ها پذیرفته شد. این فرهنگ‌ها به‌طور مداوم آن را به الفباهای دیگر و محلی‌تر تکامل دادند. یکی از این الفباها به الفبای یونانی تبدیل شد، که به عنوان اولین الفبای دارای حروف مصوت متمایز شناخته می‌شود. این الفبا شامل تمام حروف بزرگ بود و به‌طور معمول در ردیف‌هایی میان دو خط افقی نوشته می‌شد که به‌عنوان یک روش چیدمان آزاد و سازمان‌دهی شده استفاده می‌شد. با این حال، در آن زمان هنوز قوانینی برای خواندن از چپ به راست وجود نداشت. الفبا غالباً به فرمت «بواستروفِدون – boustrophedon » نوشته می‌شد، جایی که خطوط به طور متناوب از راست به چپ و سپس از چپ به راست نوشته می‌شد.

الفبای یونانی به سال ۸۰۰ پیش از میلاد بازمی‌گردد و هنوز هم در دنیای امروز موجود است. نشانه‌های آن اغلب به‌عنوان نمادهای فنی در حوزه‌هایی مانند ریاضیات، علم و فناوری به‌کار می‌روند.

الفبای یونانی اجداد بسیاری از الفباها و سیستم‌های نوشتاری دیگر است، از جمله الفبای لاتین، که پایه‌گذار نخستین نشانه‌های خوشنویسی غربی شد!

خوشنویسی رومی قدیم ( قرن۲ پیش از میلاد تا قرن ۳ میلادی)

خوشنویسی رومی قدیم که به‌طور معمول به نام‌های «خوشنویسی بزرگ‌نوشت (majuscule cursive)» و «کاپیتالیس کُرسیو (capitalis cursive) » نیز شناخته می‌شود، استاندارد نوشتاری در روم باستان برای چندین قرن بود. تاریخ دقیق آن مشخص نیست، اما با توجه به اسناد تاریخی کشف‌شده از آن زمان و رویدادهایی که این اسناد به آن‌ها اشاره دارند، گفته می‌شود که ریشه‌های آن به قرن ۲ پیش از میلاد بازمی‌گردد. حروف این نوع خوشنویسی از الفبای لاتین تشکیل شده‌اند. این سبک نوشتاری به‌ویژه در مدارس به کودکان آموزش داده می‌شد و به‌طور عمده توسط تاجران و امپراتورها برای برقراری ارتباط و ثبت اسناد مهم به‌کار می‌رفت.

آثاری که از آن زمان به‌دست آمده‌اند نشان می‌دهند که کمدین‌ها این خوشنویسی را به‌خاطر ناخوانایی‌اش مسخره می‌کردند. خوشنویسی رومی قدیم اغلب با ترکیب‌های حروف (لیگاتورها) همراه بود که به‌عنوان یک مکانیزم کوتاه‌نویسی استفاده می‌شد و این امر خواندن آن را بسیار دشوار می‌کرد. نسبت حروف فردی و نحوه قرارگیری آن‌ها بر روی خط پایه نیز از ثبات و انسجام کافی برخوردار نبود.

خوشنویسی رومی جدید (قرن ۳ تا ۷ میلادی)

خوشنویسی رومی جدید که به‌طور معمول به نام «خوشنویسی کوچک‌نوشت (minuscule cursive) «و بعدها صرفاً «خوشنویسی رومی (Roman Cursive) » شناخته می‌شود، از خوشنویسی رومی قدیم تکامل یافت. این تکامل احتمالاً به‌عنوان واکنشی به ناخوانایی سبک قدیمی بوده است. حروف در خوشنویسی رومی جدید به‌طور قابل‌توجهی از نظر استانداردهای مدرن شناسایی‌پذیرتر هستند. علاوه بر این، نسبت‌های حروف بیشتر ریتمیک بوده و از یک خط پایه ثابت پیروی می‌کنند.

خوشنویسی رومی جدید به‌عنوان تولد نخستین الفبای شناخته‌شده‌ای است که حتی چشم ناآموخته نیز احتمالاً آن را شناسایی خواهد کرد.

حروف الفبا در هر نقطه‌ای از تاریخ غرب تأثیر زیادی بر تکامل سبک‌های مختلفی که امروزه می‌شناسیم داشته‌اند. با این حال، خوشنویسی رومی احتمالاً مهم‌ترین و اساسی‌ترین پایه‌گذار این سبک‌ها است. ریشه‌های آن، آناتومی حروفی را که قرن‌هاست می‌نویسیم، تحت تأثیر قرار داده و تثبیت کرده و در نهایت به تولد بی‌شماری از فونت‌های سریف و سنس‌سریف که در پردازشگرهای واژه‌مان استفاده می‌کنیم، انجامید. به نوعی، خوشنویسی رومی همان پدر بزرگ (جد بزرگ، جدِ جد بزرگ، و الی آخر) بسیاری از سبک‌های خوشنویسی غربی امروزی است.

خوشنویسی انسیال – Uncial (قرن ۲ تا ۸ میلادی)

اولین آثار خوشنویسی انسیال از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم میلادی کشف شده‌اند، اما دوران محبوبیت و استفاده رایج آن بین قرن‌های ۴ تا ۸ میلادی بوده است. خوشنویسی انسیال احتمالاً از خوشنویسی رومی تکامل یافته است، با این حال ویژگی‌های مشخصی وجود دارد که این سبک خوشنویسی را از دیگر سبک‌ها متمایز می‌کند. لبه‌ی عریضی که برای ایجاد ضربه‌ها و خطوط حروف در این خوشنویسی استفاده می‌شود، نخستین نمونه در تاریخ غرب است و ارتباطات میان این لبه‌ها و حروفی که امروزه در سبک‌های مدرن بلک‌لِتر می‌شناسیم، به‌وضوح قابل مشاهده است.

برخلاف خوشنویسی رومی، ضربه‌های خوشنویسی انسیال نیز گرد هستند. جالب است که گفته می‌شود این تغییر جدید به‌واسطه‌ی توسعه پوست‌نوشته‌ها ممکن شده است. این مواد به مراتب نرم‌تر بودند و اجازه می‌دادند تا ابزار نوشتاری به گونه‌ای متفاوت و دقیق‌تر روی آن‌ها حرکت کند، برخلاف سطوح زبرتر مانند پاپیروس.

اسکریپت Uncial

این روش نوشتن همچنین به نویسنده اجازه می‌داد تا سریع‌تر و روان‌تر بنویسد. سرعت یکی از جنبه‌های اصلی نوشتن خوشنویسی است که به تأثیرگذاری بسیاری از تحولات در سبک‌های مختلف خوشنویسی کمک کرده است. این نمونه خاص شاید یکی از نمونه‌های اولیه باشد، اما این روندی است که در قرن‌های بعدی نیز ادامه خواهیم دید.

مبدا نام «انسیال» قطعی نیست. اولین اشاره به این سبک از پیش‌گفتار کتاب ایوب توسط سنت جروم است. در این پیش‌گفتار او می‌نویسد:

«Habeant qui volunt veteres libros, vel in membranis purpureis auro argentoque descriptos, vel uncialibus ut vulgo aiunt litteris onera magis exarata quam codices.»

که به فارسی ترجمه می‌شود:

«بگذارید کسانی که می‌خواهند کتاب‌های قدیمی داشته باشند، یا کتاب‌هایی که با طلا و نقره بر پوست‌نوشته‌های ارغوانی نوشته شده‌اند، یا بارهایی {به جای کتاب‌ها} که با حروف انسیال نوشته شده‌اند، همانطور که معمولاً گفته می‌شود.»

بسیاری بر این باورند که نام این خوشنویسی از کلمه لاتین «uncialis» گرفته شده است، که می‌تواند به معنای «به ارتفاع یک اینچ» ترجمه شود. این معنا منطقی به نظر می‌رسد چرا که خوشنویسی‌های انسیال اولیه معمولاً بین دو خط افقی نوشته می‌شدند که فاصله‌ای حدود یک اینچ از هم داشتند.

 اسکریپت Uncial در کتاب ایوب

خوشنویسی کلاسیک انسیال یک الفبای ماجوسکول (Majuscule) است، به این معنا که تمامی حروف آن به‌صورت آنچه امروز آن را “حروف بزرگ” یا “uppercase” می‌نامیم، نوشته می‌شوند.


خوشنویسی نیمه‌انسیال – Half/Semi Uncial (قرن ۶ تا ۸ میلادی)

سبک انسیال خوشنویسی، سبکی بود که به‌تدریج طی قرن‌ها توسعه یافت و سرانجام در حدود قرن ششم میلادی، جای خود را به آنچه امروز با عنوان «نیمه‌انسیال» یا «سِمی‌انسیال» می‌شناسیم داد. خوشنویسی نیمه‌انسیال نسخه‌های کوچک‌نویس (lowercase) از حروف بزرگ سبک پیشین خود را معرفی کرد و همچنین ویژگی‌هایی مانند بالا‌رفتگی‌ها (ascenders) و پایین‌رفتگی‌ها (descenders) را به حروف افزود.

با گذر زمان، کاتبان شروع به افزودن پیوند حروف (ligatures)، تزئینات و دنباله‌های ظریف کردند. همچنین، نوک‌قلم پهن با چرخش‌های خاص به کار گرفته می‌شد تا ویژگی‌های متفاوتی به خطوط اصلی حروف ببخشد.

استفاده از خوشنویسی نیمه‌انسیال به‌تدریج کاهش یافت، چرا که این سبک به مرور زمان به دست‌خط‌های منحصربه‌فرد و منطقه‌ای‌تری تکامل پیدا کرد. با این حال، کلیسای مسیحی همچنان تا حدود قرن دهم میلادی از این سبک به‌عنوان دست‌خط اصلی برای کتابت متون مقدس استفاده می‌کرد.

نوادگان برجسته خوشنویسی انسیال (قرن ۶ تا ۱۳ میلادی)

درک تأثیر گسترده خوشنویسی انسیال در سراسر جهان غرب اهمیت زیادی دارد. در دوران قرون وسطی، زوال کلی اروپای غربی منجر به بروز تقسیمات منطقه‌ای، مهاجرت‌ها و جابجایی‌های گسترده شد. این جدایی‌ها باعث شکل‌گیری برداشت‌ها، شیوه‌ها و تکنیک‌های منحصربه‌فردی از سبک نوشتار انسیال در مناطق مختلف شد.

گرچه بسیاری از این سبک‌های نوشتاری ممکن است امروزه نسبتاً ناشناخته یا کوتاه‌عمر به نظر برسند، اما ریشه‌هایی که بنا نهادند هنوز هم در فرهنگ‌های مناطق مدرن مربوط به خود قابل‌تشخیص‌اند.

خوشنویسی مروونژی – Merovingian (قرن ۷ تا ۹ میلادی)

خوشنویسی مروونژی که با نام «خط گالو-رومی – Gallo-Roman » نیز شناخته می‌شود، به‌عنوان سبک نوشتاری اصلی در دوران سلطنت دودمان مروونژی مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ این دودمان در منطقه‌ای حکمرانی می‌کرد که امروزه فرانسه نام دارد. دودمان مروونژی برای چندین قرن پابرجا بود تا اینکه در قرن هشتم جای خود را به سلطنت کارولنژی داد. در نتیجه، سبک نوشتار در این منطقه نیز به تدریج تحت تأثیر خطوط کارولنژی قرار گرفت و آن‌ها را پذیرفت.

خط مروونژی عمدتاً در صومعه‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت و نکته جالب اینکه این سبک نوشتاری دارای چهار گونه‌ی متمایز بود که هرکدام منحصراً به یکی از صومعه‌های خاص تعلق داشتند. این چهار صومعه عبارت بودند از: لوکسل (Luxeuil)، لون (Laon)، کوربی (Corbie) و شل (Chelles).

ظاهر این خط با دیگر سبک‌ها تفاوت چشم‌گیری دارد؛ زیرا حروف آن باریک و تیز طراحی شده‌اند. همچنین بالارونده‌ها و پایین‌رونده‌های حروف کوچک (minuscule) اغلب بلند و اغراق‌آمیز هستند، که به خط حالتی منحصر‌به‌فرد و شناسنامه‌دار می‌بخشد.

خط اینسولار – Insular (قرن ۶ تا ۹ میلادی)

این سبک قرون وسطایی در ایرلند و تحت تأثیر مسیحیت ایرلندی شکل گرفت و تقریباً هم‌زمان با خط مروونژی مورد استفاده قرار می‌گرفت. ظاهر خط اینسولار برای کسانی که با خطوط سنتی ایرلندی و گالی (Gaelic) آشنا هستند، قابل‌تشخیص است؛ چرا که آن سبک‌های نوشتاری مستقیماً از خط اینسولار تأثیر گرفته‌اند.

تفاوت‌های موجود در خط اینسولار، بسته به زمینه‌ی کاربرد آن متغیر بود. رسمی‌ترین و ساختارمندترین نمونه‌های این خط را می‌توان در اسناد مهم و متون مقدس یافت. این سبک به‌دلیل زمان‌بر بودن فرایند نگارش حروف، احتمالاً از جمله دشوارترین و پرزحمت‌ترین سبک‌ها به شمار می‌رفت.

در مقابل، نسخه‌های غیررسمی‌تر این خط در اسناد روزمره و یادداشت‌های کم‌اهمیت‌تر مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در این نسخه‌ها، از حروف ساده‌تر و سریع‌النویس‌تر استفاده می‌شد تا فرایند نگارش تسهیل و تسریع شود.

ویزیگوتیکVisigothic –  (قرن ۷ تا ۱۳ میلادی)

در همین حال، در جنوب غربی اروپا و در شبه‌جزیره ایبری )که امروزه شامل کشورهای اسپانیا و پرتغال است(، ویزیگوت‌ها زندگی می‌کردند.

ویزیگوت‌ها، یکی از قبایل ژرمنی بودند که پس از سقوط امپراتوری روم غربی، در این منطقه مستقر شدند و تأثیر چشمگیری بر فرهنگ، دین، و خط آن زمان گذاشتند. خط ویزیگوتیک در این بستر شکل گرفت و طی چند قرن، به‌عنوان یکی از سبک‌های خاص نوشتار در منطقه‌ی ایبری به‌کار می‌رفت.

در نهایت، اشاره‌ای به «گوتیک» — شاید یکی از رایج‌ترین و عمومی‌ترین اصطلاحات برای توصیف خوشنویسی مدرن بلک لتر (Blackletter) است. با این حال، در این زمینه کاملاً دقیق نیست. گوتیک در واقع زبانی است که توسط گوت‌ها (یک قوم ژرمنی شرقی شامل اوستروگوت‌ها و ویزیگوت‌ها) صحبت می‌شد. این قبایل نقش کلیدی در سقوط امپراتوری روم غربی در اواخر قرن چهارم ایفا کردند.

خط ویزیگوتیک از قرن هفتم تا قرن سیزدهم میلادی مورد استفاده قرار گرفت، اما اوج شکوفایی آن در قرون ۹ تا ۱۱ بود. پس از آن، تدریجاً رو به افول گذاشت. این خط از عناصری تشکیل شده که ریشه‌های انسیال خود را حفظ کرده است، اما شباهت‌هایی با خط مروونژی در حروف باریک و بلند آن دیده می‌شود.

خط بنِوِنتان – Beneventan (قرن ۸ تا ۱۳ میلادی)

خط بنِوِنتان در دکیشی بنِوِنتو (یک دکیشی به معنی قلمرو تحت فرمان دوک یا دوشیزه) در ناحیه‌ای از جنوب ایتالیا پدید آمد. این خط در همان دوره‌ای که خط ویزیگوتیک مورد استفاده قرار می‌گرفت (به‌ویژه از قرن ۸ تا ۱۳ میلادی)، مورد استفاده قرار داشت و عمدتاً در صومعه‌های باری و مونته‌کاسینو استفاده می‌شد.

از نظر ظاهری، خط بنِوِنتان بسیار متمایز است، به‌ویژه وقتی با دیگر خطوطی که تحت تأثیر نوشتار آنسیال قرون گذشته بوده‌اند مقایسه می‌شود. شاید مهم‌ترین ویژگی مشخصه خط بنِوِنتان، اتصال ریتمیک حروف آن باشد. کلمات با استفاده برجسته از لیگاتورها (اتصالات حروف) و دیگر ضربات پیوسته به هم گروه‌بندی می‌شوند.

از نظر سیستم نوشتاری، خط بنِوِنتان همچنین منحصر به فرد است زیرا حروف را حذف یا اختصار می‌کند، اغلب با یک مَکرون (علامتی بالای حرف برای نشان دادن یک واکه بلند یا تأکید شده) به‌عنوان علامت. این مفهومی بود که در خط شکسته رومی قدیم نیز مشاهده کردیم، اما برخلاف آن، در خط بنِوِنتان از نشانه‌گذاری استاندارد و فاصله‌گذاری کلمات استفاده می‌شود. در واقع،” — ” یکی از علامت‌های نگارشی خاص در این خط برای جملات پرسشی بود یکی از قدیمی‌ترین اشکال علامت سؤال که در نوشتار غربی یافته‌ایم.

خط کارولینگی مینوسکیول – Carolingian Minuscule (قرن ۸ تا ۱۲ میلادی)

امپراتوری کارولینگی که در قرن هشتم توسط دودمان کارولینگی اداره می‌شد، امپراتوری بزرگی در مرکز اروپا بود که منجر به رنسانس کارولینگی — یکی از مهم‌ترین رنسانس‌ها در دوران قرون وسطی — شد. این دوره رشد منجر به پیشرفت و گسترش بسیاری از جنبه‌های فرهنگی گردید. از جمله این جنبه‌ها، نوشتار و ادبیات از اجزای اصلی بودند.

گمان می‌رود که امپراتور شارلمانی (امپراتور دودمان کارولینگی) به طور خاص در زمینه سواد خود قوی نبود، اما هنوز هم به یادگیری علاقه داشت. در واقع، یک عالم فرانکی به نام اینهارد که به خاطر نوشتن بیوگرافی شارلمانی معروف است، نوشت:

*Temptabat et scribere tabulasque et codicellos ad hoc in lecto sub cervicalibus circumferre solebat, ut, cum vacuum tempus esset, manum litteris effigiendis adsuesceret, sed parum successit labor praeposterus ac sero inchoatus.*

که ترجمه‌اش به این صورت است:

“او همچنین تلاش می‌کرد بنویسد و معمولاً تخته‌ها و برگه‌ها را در تخت زیر بالشش نگه می‌داشت تا در اوقات فراغت دست خود را به نوشتن حروف عادت دهد؛ اما از آنجا که در زمان مناسب شروع نکرده بود، بلکه دیر در زندگی شروع کرده بود، این تلاش‌ها با شکست روبرو شد.”

*امپراتور شارلمانی*

با وجود عدم موفقیتش در این زمینه، شارلمانی هنوز هم اهمیت سواد فرهنگی را درک می‌کرد. او «آلوین یورکی»، دانشمندی انگلیسی از نورثامبریا (شمال انگلستان و جنوب شرقی اسکاتلند امروزی) را فراخواند و از او خواست تا یک مدرسه‌ی سلطنتی و یک اسکریپتوریوم”scriptorium” (مرکز یا اتاق مخصوص کتابت) راه‌اندازی کند. اسکریپتوریوم‌ها فضاهایی بودند که مخصوص نوشتن و به ویژه در صومعه‌ها برای تکثیر دست‌نوشته‌ها و متون مذهبی استفاده می‌شدند. در این دوره تولید ادبیات افزایش یافت و زبان‌شناسی آن زمان استاندارد شد تا ارتباطات در سراسر امپراتوری بزرگ و در حال گسترش یکپارچه‌تر گردد. به عنوان نتیجه این تلاش‌ها، “خط کارولینگی مینوسکیول” (که همچنین به عنوان “مینوسکیول کارولینی” شناخته می‌شود) به عنوان استاندارد خطاطی در سراسر امپراتوری بزرگ اروپا به ظهور رسید.

تکامل خط کارولینگی عمدتاً تحت تأثیر صومعه‌های انگلیسی و ایرلندی قرار داشت که به ترتیب از خطوط نیم‌انسیال رومی و اینسولار استفاده می‌کردند. حروف این سبک از ضربات منحنی تشکیل شده‌اند که فرم‌هایی مستقل و قابل تشخیص را می‌سازند. جملات با حروف بزرگ آغاز می‌شدند و از علائم نگارشی استفاده می‌شد. کلمات با فاصله از هم جدا بودند و استفاده از پیوند‌حروف (لیگاتورها) به صورت محدود و برای افزایش خوانایی انجام می‌گرفت.

در طول یکی دو قرن بعد، خط کارولینگی به سیستمی بالغ و منسجم تبدیل شد که تفاوت چندانی با سیستم نوشتاری آشنای امروزی ندارد. شکل حروف دارای دنباله (descender) به جای حالتی عمودی مانند سبک انسیال، به صورت طبیعی به سمت راست متمایل شدند. فرم‌های مدرن برخی حروف نیز شروع به شکل‌گیری کردند؛ مانند حرف s که تا پیش از این به صورت یک خط عمودی بلند (مشابه f) نوشته می‌شد. تمایز واضحی میان حروف v و u  به وجود آمد و برای نخستین بار حرفw  نیز ظاهر شد.

همچنین، خط کارولینگی نخستین سبک نوشتاری بود که در آن نقطه‌گذاری بر روی حرف i رایج شد.

تأثیر خط مینوسکول کارولینگی در سراسر اروپا گسترش یافت؛ به‌ویژه در مناطقی که تحت نفوذ امپراتوری کارولینگی بودند، اما این تأثیر محدود به همان مناطق نشد و به بخش‌های دیگری از اروپا نیز رسید. برای مثال، این سبک نگارش در نسخه‌های فرایزینگ (Freising Manuscripts) نیز دیده می‌شود — متونی که شامل نخستین سند زبان اسلاوی با الفبای رومی هستند.

آثار خط کارولینگی را می‌توان در کشورهایی همچون سوئیس، اتریش، آلمان، ایتالیا و دیگر مناطق نیز مشاهده کرد.

با این حال، این خط در اواسط قرن یازدهم میلادی کم‌کم جای خود را به خط بلک‌لتر (Blackletter) داد.

تکستورا / تکستوالیس – Textura/Textualis (قرن ۱۱م تا ۱۷م میلادی)

در قرون یازدهم و دوازدهم میلادی، سطح سواد در اروپا افزایش چشمگیری یافت. در این دوران، علاوه بر کتاب‌های مقدس و متون دینی، کتاب‌هایی با موضوعات متنوعی چون تجارت، حقوق، دستور زبان و تاریخ نیز تولید می‌شدند. این اتفاق، نتیجه‌ی تأسیس دانشگاه‌های جدید بود که تقاضا برای کتاب‌ها را به‌شدت افزایش داد.

باید در نظر داشت که این دوران چند قرن پیش از اختراع دستگاه چاپ بود. هر کتابی می‌بایست به‌صورت دستی نوشته می‌شد و نیاز بود که این کار با سرعت بالا انجام گیرد.

با اینکه خط میناسکول کارولینگی از لحاظ خوانایی بسیار مناسب بود، اما حروف بزرگ و کشیده‌ی آن زمان‌بر بودند و همچنین فضای زیادی از صفحات دست‌نویس را اشغال می‌کردند. در آن دوران، مواد نوشتاری بسیار گران‌قیمت بودند؛ بنابراین، پیدایش خط بلک‌لتر (Blackletter) از جنبه‌ی اقتصادی کاملاً قابل توجیه است.

سبک‌هایی از بلک‌لتر که در شمال اروپا از خط کارولینگی مشتق شدند، در این دوران با عنوان تکستوالیس یا تکستورا (Textura) شناخته می‌شوند. این سبک که گاهی با نام خط کتابی گوتیک نیز یاد می‌شود، به‌عنوان پایه‌ای‌ترین فرم بلک‌لتر در نظر گرفته می‌شود — سبکی که در قرون بعدی به دیگر فرم‌های بلک‌لتر تحول یافت.

این سبک از خوشنویسی بیش از هر سبک دیگری با واژه‌ی «گوتیک» (Gothic) مترادف دانسته می‌شود؛ در حالی که در جنوب اروپا، سبک «روتوندا» (Rotunda) معادل آن محسوب می‌شود. این خط بیشتر در انگلستان، فرانسه و آلمان کاربرد داشت، اما حتی در نزدیکی جغرافیایی این کشورها نیز، نسخه‌های متفاوت و پرظرافتی از این سبک رواج یافت.

فرم‌های انگلیسی این خط تنوع زیادی داشتند. طبق نوشته‌ی ویکی‌پدیا:

خط بلک‌لتر انگلیسی از فرم خط مینوسکول کارولینی (Caroline Minuscule) که پس از فتوحات نورمان‌ها در آنجا رایج شد (که گاه به آن «مینوسکول رمانسک» نیز گفته می‌شود)، توسعه یافت. فرم‌های تکستوالیس (Textualis) بعد از سال ۱۱۹۰ شکل گرفتند و بیشتر تا حدود سال ۱۳۰۰ مورد استفاده بودند؛ پس از آن عمدتاً در نسخه‌های نفیس و تزیینی به‌کار می‌رفتند. فرم‌های انگلیسی خط بلک‌لتر به‌طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته‌اند و می‌توان آن‌ها را به دسته‌های گوناگونی تقسیم کرد: تکستوالیس فرماتا (که به آن” Old English ” یا “Blackletter” نیز گفته می‌شود)، تکستوالیس پرسکیسا (یا تکستوالیس سینه پدیبوس که فاقد پایه‌های انتهایی در مینیم‌ها است)، تکستوالیس کوادراتا (یا پسالتر‌یالیس) و نیمه‌کواتراتا، و همچنین تکستوالیس روتوندا، از انواع سطح بالای فرماتا محسوب می‌شوند.

با این حال، خط تکستوالیس بلک‌لتر نسبت به پیشینیان کارولینی خود از خوانایی کمتری برخوردار است. به جای حروف گرد و باز، این سبک از حروف باریک و مستقیم تشکیل شده که با فاصله‌های یکسان و خطوط عمودی قوی در سراسر صفحه نظم یکنواختی ایجاد می‌کنند. این نظم محاسبه‌شده تداعی‌کننده‌ی معماری گوتیک همان دوران است. کافی‌ست به نحوه‌ی طراحی پنجره‌های کلیساها توجه کنیم که با ستون‌های عمودی قدرتمند قاب شده‌اند. می‌توان حدس زد که این سبک نگارش نیز ادای دینی به کلیسا و ساختار معماری آن بوده است.

یوهانس گوتنبرگ در قرن چهاردهم، دستگاه چاپ با حروف متحرک را معرفی کرد (که به نام «چاپ گوتنبرگ» شناخته می‌شود) و حروف خط تکستوالیس را با دست حکاکی کرد تا نخستین کتاب چاپ‌شده‌ی تاریخ، یعنی کتاب مقدس گوتنبرگ، را منتشر کند. نسخه‌های باقی‌مانده از این اثر امروزه از ارزشمندترین کتاب‌های دنیا به شمار می‌آیند.

در قرن چهاردهم، کاغذ نیز وارد صحنه شد؛ ماده‌ای که نسبت به پوست (پارشمن)، بسیار آسان‌تر برای نوشتن بود. این تغییر مهم نقش بسزایی در شکل‌گیری آنچه امروز با عنوان «کورسـیوا» (Cursiva) می‌شناسیم، ایفا کرد.

کورسـیوا اصطلاحی کلی است که به نسخه‌های ساده‌شده‌ی خط بلک‌لتر اطلاق می‌شود. این سبک‌ها در مقایسه با گونه‌های سنتی‌تر تکستوالیس، کمتر خشک و شکسته هستند و از خطوط سخت و زاویه‌دار کمتری برخوردارند.

هرچند کورسیوا یک سبک خاص و مشخص محسوب نمی‌شود، اما برداشت‌های متنوع از خط بلک‌لتر در قالب کورسیوا، نقش پررنگی در روند تکامل تدریجی خط در قرون بعدی ایفا کردند، به‌ویژه در آلمان، که این سبک بعدها به یکی از پایه‌های اصلی خوشنویسی ملی آن سرزمین تبدیل شد.

روتوندا – Rotunda (قرن ۱۲ تا ۱۷ میلادی)

خط روتوندا در ایتالیا پدید آمد و از آن به‌عنوان هم‌خانواده‌ی جنوبی سبک تکستوالیس در اروپا یاد می‌شود. تأثیر مستقیم خط مینوسکول کارولنژی بر روی روتوندا نسبت به تکستوالیس بسیار مشهودتر است.

نام «روتوندا» از واژه‌ی لاتین rotundus گرفته شده که به ساختمانی با نقشه‌ی دایره‌ای و گِرد اشاره دارد. هرچند ساختار کلی حروف در روتوندا شباهت‌هایی با خط تکستوالیس دارد، اما ویژگی اصلی آن استفاده از خطوط منحنی و گرد است. این منحنی‌ها باعث تنوع بصری بیشتر حروف می‌شود و در عین حال، حتی در حالت فشرده‌نویسی نیز خوانایی خط را به‌طرز چشمگیری افزایش می‌دهد.

در سده‌های بعد، خط بلک‌لتر در اروپای جنوبی محبوبیت خود را از دست داد؛ چرا که خطوط دیگری همچون چنسری (chancery)، آنتیکوا (Antiqua) و سایر سبک‌های مدرن‌تر کورسیو (cursive) و ایتالیک (italic) به‌دلایل کاربردی گسترده‌تر شدند. این خطوط جدید، خواناتر، سریع‌تر در نوشتن، و برای استفاده‌های رسمی و روزمره مناسب‌تر بودند و به‌تدریج جایگزین سبک‌های قدیمی‌تر شدند.

بستاردا – Bastarda (قرن ۱۴ تا ۱۶ میلادی)

بستاردا (Bastarda) که با نام «هیبریدا» (Hybrida) نیز شناخته می‌شود، گونه‌ای تحول‌یافته از خط تکستوالیس (Textualis) بود که در اواخر قرن چهاردهم میلادی در شمال اروپا ظهور کرد. همان‌گونه که از نام آن پیداست، خطوط بستاردا را می‌توان نسخه‌هایی «نامشروع» یا ترکیبی از تکستوالیس سنتی دانست؛ چراکه این سبک در اصل ترکیبی از خط سنتی تکستوالیس و سبک ساده‌شده‌ی کورسیوا (Cursiva) بود که پس از آن رواج یافت.

خط بستاردا به دلیل فرم ساده‌تر حروف و نیاز کمتر به چرخش و جابه‌جایی قلم، سریع‌تر نوشته می‌شد. میزان رسمیت و انسجام در نگارش آن بسته به کاربرد متفاوت بود: برخی نسخه‌های خطی با دقت و ظرافت نگاشته می‌شدند، در حالی‌که برخی مکاتبات دیگر، حالتی آزادتر و غیررسمی‌تر داشتند.

به‌دلیل این دامنه‌ی گسترده‌ی کاربرد، همچنین تنوع منطقه‌ای و پرداخت‌های ظریف در طراحی حروف، دسته‌بندی جامع و قطعی فونت‌های بستاردا دشوار است.

شواباخر – Schwabacher (قرن ۱۴ تا ۱۵ میلادی)

یکی از سبک‌های برجسته‌ی بستاردا که شایان توجه است، خط شواباخر (Schwabacher) است. این خط عمدتاً در آلمان طی قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی مورد استفاده قرار می‌گرفت، هرچند در همان بازه‌ی زمانی در سوئیس نیز دیده شده است. از اواخر قرن چهاردهم تا اوایل قرن پانزدهم، شواباخر به عنوان رایج‌ترین نوع حروف در چاپ در سراسر آلمان شناخته می‌شد.

ترکیب خطوط منحنی با خطوط رسمی و زاویه‌دار تکستوالیس، نشان‌دهنده‌ی ماهیت ترکیبی این خط است و گویای آن است که خط شواباخر از سبک‌های پیشین مانند روتوندا تأثیر گرفته است.
در قرون بعدی، خط شواباخر به‌تدریج جای خود را به فراک‌تور داد.

فراک‌تور (قرن ۱۶ تا ۲۰ میلادی)

در آغاز قرن شانزدهم، امپراتور آلمانی‌ای به نام ماکسی‌میلیان تصمیم گرفت کتابخانه‌ای باشکوه تأسیس کند. او که از دشواری خواندن سبک‌های متنی تکستوالیس خسته شده بود، از لئونارد واگنر، رئیس دبیرخانه‌اش، خواست تا با همکاری هیرونیموس آندریا، یکی از برجسته‌ترین طراحان چوب‌نگار زمان خود، نوعی قلم نو طراحی کنند.
این قلم جدید، فراک‌تور نام گرفت.

واژه‌ی Fraktur از واژه‌ی لاتین “fractus” به معنی «شکسته» گرفته شده است؛
در زبان انگلیسی نیز به معنای “fracture” یا شکستگی است. این نام کاملاً برازنده‌ی این خط است، چرا که حروف در سبک فراک‌تور به شکل ضربه‌هایی شکسته و زاویه‌دار طراحی شده‌اند.
همین تنوع در زاویه‌های خطوط، یکی از عوامل اصلی افزایش خوانایی این سبک است، به‌ویژه در مقایسه با فرم‌های کلاسیک تکستوالیس که بسیار عمودی، متراکم و سخت‌خوان بودند.

فراک‌تور به‌سرعت در سراسر آلمان محبوب شد، چرا که چاپخانه‌ها آن را در تیراژ بالا منتشر کردند. نکته‌ی جالب اینکه، در برهه‌ای از زمان، این خط تبدیل به نشانه‌ای برای تمایز میان متون کاتولیک و پروتستان شد:
پروتستان‌ها متون آلمانی را با فراک‌تور چاپ می‌کردند، در حالی که کاتولیک‌ها متون لاتین را با استفاده از گونه‌های مختلفی از خط آنتیکوا به چاپ می‌رساندند.

با پیشرفت فناوری چاپ در قرن پانزدهم، تولید انبوه کتاب و متون در اروپا آغاز شد. در این دوران، رایج‌ترین فونت مورد استفاده برای چاپ، خط آنتیکوا بود.
آنتیکوا یک خط خوشنویسی‌محور (calligraphic) نبود، اما طراحی آن طوری بود که شبیه به خوشنویسی سنتی به نظر برسد.
هرچند آنتیکوا یک فونت بلک‌لتر محسوب نمی‌شود، نشانه‌هایی از تأثیر گوتیک در ساختار حروف آن به چشم می‌خورد.

به‌جز در آلمان، خط آنتیکوا تقریباً جایگزین بلک‌لتر در سراسر اروپا شد، به‌ویژه پس از اوج‌گیری محبوبیت آن در قرن پانزدهم و شانزدهم.
با این حال، در آلمان، فراک‌تور و آنتیکوا به‌طور همزمان تا اوایل قرن بیستم کنار هم وجود داشتند. در طی این دوران طولانی، بحث و جدل فراوانی بر سر اینکه کدام فونت “درست‌تر” است درگرفت.

فراک‌تور تا زمان جنگ جهانی دوم همچنان محبوب باقی ماند، اما با ظهور رژیم نازی، این خط به مرور کنار گذاشته شد. بسیاری از تبلیغات و پوسترهای نازی‌ها با استفاده از این سبک نوشته شده بود، و در نتیجه، فراک‌تور به شکلی ناخواسته و ناراحت‌کننده با آن رژیم گره خورد.
جالب است بدانید که خود هیتلر بعدها دستور توقف استفاده از فراک‌تور را صادر کرد و ترجیح داد به جای آن از آنتیکوا استفاده شود، چرا که فراک‌تور در خارج از آلمان چندان شناخته‌شده نبود.
با این حال، این دستور هرگز به‌طور کامل اجرا نشد.

Fraktur found in Nazi propaganda

از آنجا که تأثیر فراک‌تور هرگز به‌طور گسترده از مرزهای آلمان فراتر نرفت، این سبک همواره در دوران شکوفایی خود به‌عنوان یک خط اصیل و مختص «آلمان» شناخته می‌شد.

در واقع، هر نوع اسکریپت بلک‌لتر که در دوران طلایی چاپ در آلمان تولید می‌شد، تحت عنوان فراک‌تور شناخته می‌شود — حتی اگر دارای تفاوت‌های ظریف، سبک‌های محلی یا برداشت‌های متفاوتی از فرم حروف باشد.

با این حال، نکته‌ی مهمی وجود دارد:
هیچ نسخه‌ی «رسمی» و واحدی از خط فراک‌تور وجود ندارد.
یعنی آنچه ما امروز به‌عنوان فراک‌تور می‌شناسیم، در اصل خانواده‌ای از سبک‌ها و اجراهای متنوع است که همگی تحت یک نام مشترک گرد آمده‌اند.

بلک‌لتر در دوران مدرن (قرون ۱۶ تا ۲۰ میلادی)

خطاطی بلک‌لتر (و فونت‌های تایپی بر پایه‌ی آن) از قرن ۱۶ میلادی به‌بعد رو به فراموشی رفت؛ علت اصلی آن نیز ظهور اسکریپت آنتیکوا (Antiqua) بود. همان‌طور که دیدیم، تنها استثنا آلمان بود، جایی که سبک فراک‌تور تا پایان جنگ جهانی دوم همچنان رایج باقی ماند. پس از این دوره، بلک‌لتر به تاریخ پیوست و تا نزدیک به یک قرن بعد، دیگر خبری از احیای آن نبود.

امروزه اما، خطاطی بلک‌لتر، طراحی دست‌نویس و تایپوگرافی‌های مدرن بلک‌لتر به‌عنوان نوعی هنر بصری مورد توجه قرار گرفته‌اند — هنری که دیگر در چهارچوب کارکردهای کاربردی و محدود گذشته محصور نیست؛ و امیدواریم که دیگر به‌طور گسترده با گذشته‌ی تاریک تاریخی‌اش نیز شناخته نشود (در این لحظه با نگاهی معنادار به فراک‌تور نگاه می‌کنیم.)

یکی از جنبه‌های شگفت‌انگیز این شکل از هنر، همین است:
این زبان بصری، حاصل هزاران سال تکامل و توسعه است.
آنچه امروز خلق می‌کنیم و دوستش داریم، بر پایه‌ی میراثی عمیق، پیچیده و چندلایه بنا شده است.

و شاید زیباترین بخش ماجرا این باشد که:
در این دوران بزرگداشت و بازآفرینی، شاهد فصل تازه‌ای از زبان و بیان هستیم که پیش روی چشمان ما در حال شکل‌گیری است.

کالیگرافیتی (دوران معاصر)

با ظهور گرافیتی و هنر خیابانی در چهار دهه‌ی گذشته، تایپوگرافی به یکی از اشکال رایج بیان هنری تبدیل شده است. سبک‌هایی کاملاً نوآورانه و خلاقانه در حال شکل‌گیری‌اند — بدون هیچ آموزش رسمی در حوزه‌ی تایپوگرافی.
گرافیتی اکنون به فرهنگی کاملاً نو بدل شده، فرهنگی شهری که هنرمندان حروف‌نگار جدیدی را به میدان آورده و به آن‌ها انگیزه داده است.

اگرچه گرافیتی لزوماً ادامه‌ی مستقیم خطاطی بلک‌لتر به شمار نمی‌رود، اما بستر تولد گونه‌ای تازه از خوشنویسی را فراهم کرده است — سبکی که قطعاً طی دهه‌های آینده رشد خواهد کرد و فصل‌هایی نو به داستان کهن زبان بصری و بیان تایپوگرافی خواهد افزود.

تعریف کالیگرافیتی چیست؟
به‌طور ساده، کالیگرافیتی ترکیبی است از:

  • خوشنویسی سنتی
  • تایپوگرافی مدرن
  • و گرافیتی شهری

در دوران ما که ارتباطات دیگر محدود به چاپ و کاغذ نیست، کالیگرافیتی به شکلی جهانی گسترش یافته است.

همانند دیگر جنبش‌های هنری مدرن و مردمی، رسم و قاعده‌ی مشخصی برای آن وجود ندارد و هیچ مرجع رسمی‌ای بر آن حاکم نیست.
هرچند منشأ دقیق اصطلاح “کالیگرافیتی” نامشخص است، اما این واژه توسط هنرمند هلندی نیلس مولمن (Niels Meulman) با نام مستعار Shoe محبوبیت یافت. او که سابقه‌ی فعالیت به‌عنوان نویسنده‌ی گرافیتی را دارد، نخستین نمایشگاه انفرادی خود را با عنوان «Calligraffiti» برگزار کرد.

Shoe، کالیگرافیتی را چنین توصیف می‌کند:

«دستخط سنتی با نگرشی کلان‌شهری»
و نیز
«راهی برای انتقال هنر خیابانی به درون موزه‌ها، گالری‌ها و آپارتمان‌ها.»

به‌دلیل ماهیت بیانی، تعریف آزاد و نبود قواعد مشخص (و شاید بتوان گفت که همانند خود گرافیتی، وجود قاعده در کالیگرافیتی نوعی تناقض ذاتی به شمار می‌رود)، این سبک بسیار گسترده است و اغلب مفاهیم آن انتزاعی و وابسته به تفسیر شخصی هنرمند باقی می‌ماند.

اگرچه جنبش کالیگرافیتی در بستر فرهنگ غربی شکل گرفت، اما به‌هیچ‌وجه محدود به غرب نیست — امروز می‌توان نمونه‌های آن را در سراسر جهان مشاهده کرد.

کالیگرافیتی همچنین سبکی نوپاست. به همین دلیل، تاریخچه‌ی ثبت‌شده‌ی اندکی از آن در دست است.
و اگرچه به‌وضوح با خوشنویسی کلاسیک فاصله گرفته، نمی‌توان تداوم آن در مسیر کهن زبان نوشتاری و بیان بصری را انکار کرد.

کالیگرافیتی نه صرفاً یک سبک تایپوگرافی یا خوشنویسی، بلکه بیانی معاصر از زبان، هویت، و اعتراضات فردی و اجتماعی است، زبانی که در خیابان‌ها رشد می‌کند و در گالری‌ها بازتاب می‌یابد.

نتیجه‌گیری

اگر این مطلب را تا انتها خوانده‌اید، احتمالاً شما هم به اندازه من به تاریخ علاقه دارید. امیدوارم این بررسی به اندازه کافی جامع و کامل باشد تا بتوانید درک خوبی از تاریخ خوشنویسی بلک لتر به‌دست آورید.

چه هنوز قلم به دست نگرفته باشید و چه شروع به یادگیری بلک لتر کرده‌اید، این اطلاعات به شما در مسیرتان کمک خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *